شیخ
را گفتند دختران در امارات خرید و فروش می شوند .
فرمود : شیوخ آنجا برادران مایند و تجارت با آنان حلال .
خبر دادند سن فحشا به دوازده سال رسید .
فرمودند: سن تكلیف نه سال است .
گفتند: فقرا كلیه هاشان تمام شد ، قلب ها را می فروشند .
فرمودند: فقط ایمان را نفروشند .
ناگهان یکی داد زد: وا اسلاما....! تار مویی بیرون زد .
آقایون خشمگین شدن، رگ گردنشان باد كرد .
خفاش ها را برداشتند و به قصد ارشاد به خیابان زدند
فرمود : شیوخ آنجا برادران مایند و تجارت با آنان حلال .
خبر دادند سن فحشا به دوازده سال رسید .
فرمودند: سن تكلیف نه سال است .
گفتند: فقرا كلیه هاشان تمام شد ، قلب ها را می فروشند .
فرمودند: فقط ایمان را نفروشند .
ناگهان یکی داد زد: وا اسلاما....! تار مویی بیرون زد .
آقایون خشمگین شدن، رگ گردنشان باد كرد .
خفاش ها را برداشتند و به قصد ارشاد به خیابان زدند
کمی تامل کنیم و قدری تفکر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
درود بر شما
لطفا دیدگاه خودتون رو به زبان پارسی نگارش کنید ،سپاس