این آیه در مورد ماجرای ماریه قبطی ساخته شده است. ماریه کنیز حفصه از زنان محمد بوده است. محمد در یکی از روزها به خانه حفصه رفته و ماریه را تنها دیده و با او همبستر می شود. حفصه که به خانه پدرش عمر رفته بود، برگشته و محمد را در حال نزدیکی با کنیز خود در رختخواب اطاقش می بیند. محمد که از دیدن حفصه شوکه شده بود، قسم می خورد که دیگر با ماریه همبستر نشود و از حفصه می خواهد که این راز با کسی در میان نگذارد. اما حفصه این راز را با همه از جمله عایشه در میان می گذارد و پیامبر ضمن عصبانیت از فاش شدن این ماجرا از تصمیم خود باز می گردد و این آیه را برای انتقام گیری و رسیدن به ماریه نازل می کند و بدین سان تحریم را از سر راه خود برمیدارد.
محمّد، شخصی که باید او را از نو شناخت. او با خلق خدای ذهنش ، نه تنها به خواسته های خیالی خود جامع عمل پوشاند بلکه با استفاده های ابزاری از این الله مکه و سپس مدینه به قدرت و سلطه گری بر مردم حجاز (عربستان) فائق آمد. تا آنجا که نه تنها به جنون خون ریزی برای الله ذهنش دست زد بلکه با تاراج ثروت و مکنت دیگران به آنچه که خواست او بود هم دست یافت. از آن جمله به نیاز های زنبارگی خود بدونه هیچ پرسش و پاسخی از زبان الله مدینه ادامه داد که در این راه از کودک نه ساله تا زن های جوان شوهردار به قتل رسیده بدست یاران شمشیر زن خود، تا کنیز و برده به عنوان غنائم جنگی هم گذشتی نشان نداد.
آیا براستی از چنین هیولائی که جنون خون ریزی و سکس را نمایندگی می کرد، می توان به عنوان یک شخص راستین نام برد و از آن الگوئی برای انسان و انسانیت ساخت؟
در ادامه برای آن دسته که مایل به خواندن و دانستن کل ماجرا هستند، به نقل این ماجرا از کتاب همسران کنيزان و موهوبات محمد، به نگارش مهدی شمشیری که در پائین آمده است دعوت می گردد. آنرا از دست ندهید.
*****
ماريه قبطي، یا قبطیه
جهت معرفی ماريه قبطی از شرحی که در دائره المعارف تشّيع (جلد اول – صفحه ٢۶۵ ) به منظور معرفی ماريه نوشته شده است کمک مي گيريم.
ماریه، کنيزی بود از مصر که به ماريه قبطی معروف بود و او را مقوقس حاکم مصر و اسکندريه، با خواهرش سيرين و هدايائی ديگر از جمله استر معروف به دلدل برای محمد فرستاده بود و اين در پاسخ نامه ای بود که محمد در ذيقعده سال ششم هجری به هنگام بازگشت از حديبيه همراه حاطب بن ابی بلتعه به او فرستاده و او را به اسلام دعوت کرده بود.
مقوقس اين نامه را با فرستاده محمد با احترام پذيرفت و آن را در حقه ای از عاج نهاد اما قبول اسلام نکرد و جواب نامه را با هدايای مذکور همراه با حاطب بن بلتعه فرستاد.
زادگاه ماريه را موضعی به نام حفن از ناحيه ياکوره انسنا واقع در مصر گفته اند. بنا به روايتی حاطب، ماريه را به اسلام خواند و او هم پذيرفت و بنا به روايت ديگر، محمد او و خواهرش سيرين را به اسلام فرا خواند و آن دو پذيرفتند. از اين دو، روايت اخير درست تر مي نمايد، زيرا که چون ماريه و خواهرش مُلکِ محمد مي بودند بعيد مي نمايد که حاطب بی اجازه آن حضرت دست به اين اقدام بزند، گرچه اقدامی مطلوب باشد.
به هر حال، محمد خودش ماريه را برداشت و خواهرش سيرين را به حسان بن ثابت انصاری
شاعر معروف داد و عبدالرحمن بن حسان از او متولد شد. ماريه زنی زيبا و سفيد پوست و دارای مو های موجعد بود. به همين جهت محمد او را پسنديد . به مُلکُ نمين با او نزديک شد و برای اينکه نزد زنهای ديگرش نباشد او را به ملکی از آن خود بيرون مدينه فرستاد. اين ملک در موضعی به نام العاليه بود و از غنائم بنو نضير به آن حضرت رسيده بود.
ماجراي اول – داستان محمد و ماريه
بطوريکه مي دانيم حد اقل دو نفر از همسران محمد يعنی عايشه و حفصه که فرزندان دو نفر از رجال با نفوذ و سرشناس زمان خود بوده اند، در يک خانه ولی در اطاق های جداگانه ای زندگی مي کرده اند و داستان ما مربوط به اين دو تن مي باشد.
محمد در نيمه دوم سال هفتم هجری صاحب کنيزی بسيار زيبا مي شود بنام ماريه که از نژاد مصريان يعنی قبطی بوده است.
به موجب قوانين و يا در حقيقت رسوم دوران جاهليت که عينا به اسلام انتقال يافته است و هنوز هم دارای اعتبار مي باشد، کنيز و غلام در حکم شيئی محسوب مي شوند و اختيار جان و مال آنان به دست صاحبانشان مي باشد. با اين ترتيب، از همان ابتدا در اسلام نزديکی مرد با کنيز خود و زن با غلام خود ( ولو آنکه صاحبان آنان متاهل باشند ) امری کاملا مشروع تلقی مي شده و محمد حق داشته است که با اين کنيز به هر ترتيب که مايل باشد رفتار نمايد.
اما محمد در آغاز اشتباه کرده و اين کنيز زيبا را به حفصه بخشيده است. با اين ترتيب از لحظه ای که اين بخشش صورت گرفته ديگر شرعا اختيار اتخاذ هر نوع تصميم در مورد اين کنيز، از محمد سلب و به حفصه تفويض شده و اين کنيز بر محمد حرام گرديده است.
در آن زمان الله تمام زنان آزاد مسلمان، اعم از شوهر دار و بی شوهر را ( که مايل به هبه کردن خود به محمد باشند ) بر حضرت حلال کرده بوده است (!!) ولی کنيزان متعلق به ديگران در رديف اين حلال شدگان قرار نداشته اند. لذا حفصه با اين اطمينان که ماريه شرعا بر محمد حرام مي باشد گاه گاهی ( در شبانه روزی که، طبق قراری که خود محمد با همسران خود گذاشته بوده، نوبت زندگی و نزديکی با محمد منحصرا حق او بشمار مي رفته) ماريه را با محمد تنها مي گذاشته و به دنبال کار خود مي رفته است.
با اين ترتيب معلوم نيست که محمد از چه مدت با ماريه رابطه داشته، ولی آنچه موجبات افشای اين رابطه را فراهم ساخته اين بوده که محمد يک روز حفصه را به بهانه ديدار از پدرش، عُمَر، به خانه او مي فرستد و به مجرد اينکه حفصه از خانه بيرون مي رود، محمد در اطاق حفصه و در رختخواب او با ماريه همبستر مي شود و به اقداماتی که به قدرت فوق بشری احتياج ندارد، مشغول مي گردد
در اينجا محمد، که مانند هر انسان ديگر کوچکترين اطلاعی از آينده نداشته، نمي دانسته است که حفصه بزودی مراجعت مي کند و او را در حال انجام آن عبادت !!؟؟ مي بيند. گويا الله نيز در آن لحظات يا مشغول کارهای ديگرش بوده و يا اينکه استراحت مي کرده، به اين جهت او هم متوجه مراجعت حفصه نشده است تا اينکه توسط جبرئيل موضوع را به اطلاع محمد برساند!!
در هر حال حفصه بزودی برگشته و شوهرش را با کنيزش در اطاقش در رختخوابش و آنهم در زمانی که شوهرش متعلق به او بوده مشغول عمليات خدا پسندانه!! ديده است.
در مورد علت مراجعت حفصه مورخين نوشته اند که عمر در آن ساعت درخانه نبوده و همين که حفصه به خانه پدرش رسيده و از نبودن وی آگاهی يافته منتظر مراجعت وی نشده و به خانه خود برگشته است.
اما اين احتمال نيز وجود دارد که حفصه مانند همه زنان ديگر، که در اين قبيل مواقع حس ششم شان خيلی خوب کار مي کند، از اصرار محمد برای بيرون فرستادنش از خانه متوجه موضوع شده و ظاهرا با اطاعت از دستور يا توصيه محمد، از خانه بيرون رفته است ولی بی آنکه به خانه پدرش برود، چندی بعد مراجعت کرده و صحنه ای را که حدس ميزده عينا مشاهده نموده است.
جر و بحث ها و دعواهای خانوادگی حفصه با محمد که بدفعات متعدد عمر، پدر حفصه را وادار به دخالت و حتی تنبيه دخترش کرده بود مشهور است.
همانطور که گفته شد، طبق قوانين اسلامی نزديکی مرد، اعم از آزاد يا برده، با کنيز ديگران بدون اجازه صاحب کنيز در حکم زنای محصنه تلقی مي شود و مرتکبين مستوجب مجازات حد مي باشند و در اين حکم اسلامی، تا آن زمان، تفاوتی بين سيد قريشی، حتی محمد و غلام حبشی وجود نداشته است.
در هر حال، حفصه با ديدن آن وضع خيانت آميز، شرم آور، غير اسلامی و نا مشروع به مشاجره ای پر سر و صدا با محمد پرداخته است و محمد که از يک سو نگران آبرو ريزی در نزد مومنين و مومنات در مورد اين اقدام غير اسلامی و خلاف شرع خود بوده و از سوی ديگر از اين وحشت داشته است که هياهو و سر و صدای حفصه، عايشه را که در اتاق ديگری در همان خانه سکونت داشته و محمد از او بيش از حفصه حساب مي برده است، متوجه موضوع شود به اين جهت به التماس افتاده و به حفصه گفته است که اگر ساکت شود و سر و صدا راه نياندازد او هم قول مي دهد که ديگر با ماريه همبستر نشود.
حفصه در مقابل قدرت و نفوذ شوهرش چاره ای جز اين نداشته که اين قول را بپذيرد و از مشاجره و سرو صدا دست بردارد. شايد؟ در آن زمان سر و کله جبرئيل پيدا شده و پس از اينکه به نمايندگی از سوی خداوند در مورد اينکه از آبرو ريزی و رسوا شدن او جلوگيری نکرده عذر خواهی به عمل آورده و اجازه خواسته است که بلافاصله حفصه را قبض روح کند و برای مجازات به جهنم ببرد، اما محمد نه تنها چنين اجازه ای را نداده، بلکه حتی کنيزان متعلق به زنان محمد بر محمد حلال و نخواسته است که الله آيه ای به اين مضمون بفرستد و مخالفت و جلوگيری زنان محمد از همخوابی پیامبر اسلام با کنيزانش در حکم مخالفت و محاربه آنان با الله محسوب مي شود.
خوشبختانه با ساکت شدن حفصه، ظاهرا موضوع به خوشی پايان يافته و نيازی به دخالت جبرئيل و نزول چنين آيه ای هم پيدا نشده است. هر چند الله فقط در زمانی از قدرت خود استفاده مي کرده و به ساختن و نازل نمودن آيه مبادرت مي کرده است که محمد حواسش جمع و خاطرش آسوده و آرام باشد. با اين ترتيب در آن زمان که محمد خاطری آشفته و پريشان داشته امکان ساختن و فرستادن آيه ميسر نبوده است!!
بعد از اين واقعه، حفصه طاقت نياورده و موضوع را با عايشه در ميان گذاشته و بطوری که از آيه ٣ سوره تحريم استفاده مي شود، اسرار بسيار محرمانه ديگری از رفتار محمد را هم، که فقط خودش از آنها آگاهی داشته، به اطلاع عايشه رسانده است.
در هر حال عايشه نيز پس از آگاهی از اين افتضاح همين که محمد به خانه اش آمده، راجع به اين موضوع و ساير مطالبی که از حفصه شنيده بود با محمد به مشاجره پرداخته و الم شنگه ای بر پا کرده است.
عايشه، جوان، زيبا و بسيار زيرک بوده و از بسياری از اسرار محمد آگاهی و در وی نفوذ بسيار داشته و به اين ترتيب ساکت کردن وی، مانند حفصه به آسانی ميسر نبوده است ولی او هم در مقابل قدرت محمد کار زيادی نمي توانسته است به انجام برساند.
تا اينجا ماريه به علت اينکه کنيز حفصه محسوب مي شده بر محمد حرام بوده اما اين امر حرام ابدی نبوده؛ بلکه اين امکان وجود داشته است که حفصه، بار ديگر مالکيت ماريه را به محمد برگرداند و يا اينکه محمد به نحوی به زور يا به مسالمت و يا با حيله و نيرنگ وی را از حفصه خريداری کند.
به اين علت، محمد در اينجا با کوشش فراوان و با ادای سوگند های موکد به نام "ايمن الله"، ماريه را بر خود حرام ابدی کرده و موفق شده است که عايشه را نيز ساکت کند و در اين شرايط باز هم خداوند بطور مستقيم يا مع الواسطه توسط جبرئيل دخالتی به عمل نياورده است.
مدتی گذشته و الله قدرت لازم را به محمد عنايت نفرموده است تا اينکه به هوای نفس خود غالب شود. مشاهده اندام پوشيده ماريه و بخاطر آوردن زيبائي های اعضای بدن و لحظات هم آغوشی با آن زن هر روز اشتياق رسيدن به وصال ماريه را در محمد شديدتر مي کرده است و به مصداق "الانسان حريص علی کلی ما مُنِع" آتش شهوت محمد را شعله ورتر و محمد را در جهت بهره مندی از حرام مِّوبَد !! مصمم تر مي ساخته است. ولی اين دفعه کار به سادگی دفعه اول نبوده است.
چطور محمد مي توانسته است ماريه را به خلوت بکشد در حالی که او را بر خود حرام مُّوبَد ساخته و به منظور ايجاد اطمينان خاطر در حفصه و عايشه به دفعات متعدد و بطور موکد "ايمن الله" ، ايمن الله" يعنی قسم به خدایش؛ گفته بوده است. از زمانی که محمد، ماريه را به حفصه بخشيده بوده، طبعا اين زن بر محمد حرام بوده است و محمد مي بايست با او مانند يک زن نا محرم رفتار کند ولی از آن زمان به بعد محمد مجبور بوده است که حتی در رفتار و ارتباط ظاهری و روزمره خود با ماريه نيز تغييراتی بوجود آورد و ماريه هم مي بايست بيش از پيش خود را از چشم محمد که بر او حرام مُّوبَد شده بوده بپوشاند و مسلما از ورود به خلوت محمد نيز ممنوع بوده است.
با اين ترتيب هرگاه محمد، باز هم ماريه را به خلوت مي کشيده و بعد موضوع فاش مي شده و امت تازه مسلمان شده از قضيه مستحضر مي گرديدند چگونه امکان داشته است که موضوع را برای مومنين و مومنات توجيه نمايد.
پس در اينجا دخالت الله لازم تشخيص داده شده و جبرئيل فرود آمده و برای اينکه به وجود محمد بد نگذرد و از غلبه شهوت ناراحت نشود، چنين به او ابلاغ کرده است!!
يا ايها النبی لم تحرم ما احل الله لک تبتغی مرضات ازواجک والله غفور رحيم( ٢) قد فرض الله لکم تحليه ايمانکم و الله موليکم و هو العليم الحکيم ... تا آخر..
ترجمه اين آيه ها اين است:
ای پيغمبر چرا حرام مي کنی بر خودت آنچه را که الله بر تو حلال کرده تا رضايت خود را جلب کنی؟ (2) به تحقيق الله واجب گردانيد بر شما که حلال کنيد (بشکنيد) سوگندهايتان را و او آمرزنده مهربان است (3) هنگامي که پيغمبر سخنی را به راز با بعضی از همسران خود حديث کرد و چون او آن را افشاء کرد و الله فاش کرد قسمتی را بر عليه وی و خودداری کرد از بعضش، و چون اطلاع داد به او، گفت چه کسی تو را از اين آگاه کرد؟ گفت آگاه کرد مرا عالِمِ آگاه. (۴) اگر توبه کند به سوی الله پس به تحقيق منحرف شد قلبهای شما و اگر بر عليه او دست به دست هم دهيد پس الله مولای اوست و جبرئيل و مومنات صالح و فرشتگان بعد از آنها پشتيبان وی هستند(۵) باشد اگر شما را طلاق دهد، الله او جانشين سازد شما را با همسرانی بهتر، از زنان مسلمان، مومن، متواضع، توبه کار، عابد هجرت کننده، بيوه يا باکره.
مطالبي راجع به اين آيات و بررسي و تجزيه و تحليل
١- در ابتدا پس از اينکه حفصه، محمد را با ماريه در اطاق و در رختخواب مشاهده کرده ( و آن راز را همراه با اسرار ديگر به عنوان درد دل با عايشه در ميان گذاشته و عايشه نيز راجع به اين مطلب و بعضی از آن اسرار با محمد به مشاجره پرداخته است) فهم اينکه اين مطالب را حفصه به عايشه گفته، برای محمد مشکل نبوده است و هر آدم کودنی هم که بجای وی بود مي توانست اين مطلب را دريابد.
عايشه يک زن و آنهم زنی بسيار حسود بوده است. با اين ترتيب پس از آگاهی از ماجرای هم خوابی محمد با ماريه، حتی اگر با محمد به بحث و مشاجره مبادرت هم نمي کرده مسلما همين آگاهی موجب مي گرديده است که در رفتار و حرکاتش تغييراتی حاصل شود و محمد از اين تغييرات همراه با گوشه و کنايه هائی که احيانا عايشه به او ميزده است بخوبی دريابد که حفصه موضوع را به اطلاع عايشه رسانده است.
ولی به هر حال محمد دقيقا از جزئيات مطالبی که حفصه به عايشه گفته بوده آگاهی نداشته است، به همين جهت بعد از آنکه خداوند متعال آيه های بالا را نازل کرده، محمد مدعی شده است که خداوند فقط بعضی از مطالب را به اطلاعش رسانده و بدون علت از گفتن بقيه مطالب خودداری کرده است.
٢- مفسران قرآن تقريبا بالاتفاق معتقدند که چون الله از ميل باطنی محمد و همخوابی و کام گيری از ماريه آگاه بوده است به اين جهت برای اينکه وجود مبارک و عزيز ايشان آزرده نباشد، توسط جبرئيل به محمد اعلام کرده است که تحريم ابدی ماريه از درجه اعتبار ساقط مي باشد.
ولی اين مفسران قرآن ضمنا بر اين عقيده نيز هستند که سرزنش الله از محمد، به شرحی که در آيه اول انجام شده مربوط به زمانی مي باشد که محمد کنيز متعلق به خود را که شرعا بر وی حلال بوده، به حفصه بخشيده و به اين ترتيب او را بر خود حرام کرده است تا اطمينان خاطر و رضايت حفصه را جلب کند و او را به قبول اين کنيز زيبا و سکونت دادن او در خانه و اطاق خود راضی سازد و با اين ترتيب از لحظه نزول اين آيه به بعد ديگر نه تنها تحريم ابدی ماريه منتفی شده بلکه تعلق ماريه به حفصه نيز مانعی برای کام گيری محمد از ماريه نبوده است.
ولی هيچ يک از اين مفسران نتوانسته است پاسخی برای اين سئوال پيدا کند که چرا وقتی محمد، حفصه را به بهانه ديدار پدرش به خارج از خانه فرستاد، الله به اطلاع محمد نرساند که حفصه الان بر مي گردد و مچ او را در حين همخوابی با ماريه مي گيرد...
برگرفته از کتاب، همسران کنيزان و موهوبات محمد
نگارش مهدی شمشيری
کمی تامل کنیم و قدری تفکر
با عایشه و حفصه و عمر کثافت محشور بشی ان شا الله
پاسخحذفعمر مگه پدر زن محمد نبوده؟
پاسخحذف