متأسفانه اسلام فرزندخواندگی را به رسمیت نمیشناسد، این امر مشکلات حقوقی زیادی را برای خانوادههائی که مایل به داشتن چنین فرزندی هستند ایجاد نموده است.
تبنی اصطلاحی است فقهی و به معنای پسر خواندگی میباشد و در عرف، پسر یا دختر که مردی یا زنی او را به فرزندی و سرپرستی پذیرفته باشند.
اسلام دینی است که حتی به فرهنگ اعراب هم لطمه زده است، پیش از این دین، اگر کسی در میان عربهای منطقهی عربستان بچهای را به عنوان فرزند خویش برمیگزید، او از همان حقوقی برخوردار بود که فرزند زادهشده از آن پدر و مادر برخوردار بودند، این فرزند هم ارث میبرد و هم پدر و مادرش از او ارث میبردند، ممنوع بودن ازدواج با زن پدر و یا زن پسر را هم شامل میشد؛
در ابتدای اسلام، این رسم همچنان در میان مسلمانان
رواج داشت، محمد بن عبدالله هم زید بن حارثه را که خدیجه از بازار بردگان برای او خریداری کرده بود و به او هدیه داده بود به عنوان پسر خواندهی خویش اعلام نموده بود، این پسر از کوچکی در خانهی محمد
بود، محمد هم او را خیلی دوست می داشت، به گونهای که به او زید بن محمد گفته میشد؛
این وضع ادامه داشت تا اینکه زید به سن جوانی و ازدواج رسید، محمد هم از دختر عمهاش،
زینب بنت جحش که دختر زیبایی بوده، برای پسرش، زید، خواستگاری میکند؛ زینب و خانواده اش با این وصلت
به دلیل اینکه زید در اصل برده بوده مخالفت می کردند و با این درخواست محمد برای
ازدواج این دو موافق نبودند. به ناچار محمد، الله را به خدمت گرفت و آیه نازل کرد
و سرانجام پس از کشمکشی این وصلت صورت پذیرفت، بعد از مدتی و بنابه دلایلی گویا (
زنبارگی محمد ) و صد البته زشت فرستاده الله قضیه عوض می شود.
محمد که زینب را
ندیده بود تا چشمش به او می افتد باز هوسش گل کرده و به زینب هم علاقهمند می شود
تا وی را از آلت خودش بی نصیب نگذارد و از او هم کام بگیرد، زینب هم پس از اینکه
متوجه شد محمد به او علاقه مند است سر ناسازگاری با زید گذاشت؛ زید بارها خواسته
بود که او را طلاق دهد، اما محمد چون میدید که اگر طلاقش دهد او نمیتواند با
زینب ازدواج نماید با این پیشنهاد به مخالفت پرداخت.
اما علاقهی این دو به هم روز
به روز بیشتر میشد؛ محمد برای اینکه بتواند بر این مشکل غلبه نماید، باید رسم
فرزندخواندگی را ابتدا از بین می برد، این بود که مانند همیشه به الله متوصل شد و
از قول الله آیهای را خواند که سنت فرزندخواندگی را لغو می کرد!
هيچ
کس نمى تواند به دو امر متضاد اعتقاد داشته باشد، { الله در درون هيچ کسى دو قلب
قرار نداده است. پس تو نمى توانى هم پيرو آراى کفر پيشگان و منافقان باشى و هم
پيرو وحى الهى. الله، همسرانتان را که با « ظِهار » بسان مادران خويش مى شمريد ،
مادران شما قرار نداده و آنان را بر شما حرام نساخته است; و نيز پسرخوانده هاى شما
را پسرانتان نشمرده است تا حکم پسران واقعى شما را داشته باشند و از شما ارث ببرند
و همسرانشان مَحرم شما شوند . اين گفتار شماست که بر زبان میرانيد . الله به
محتواى آن حکم نکرده است و الله همواره حق مى گويد و اوست که به راه درست هدايت مى
کند } (احزاب/4)
و محمد این آیات الله را ادامه داد تا به نقطهی اصلی که مد نظرش بود رسید؛ او از قول الله در ابتدای این آیات بیان کرده است که عقد محمد و زینب را در آسمانها از سوی الله منعقد شده، جالب تر اینکه ظاهرا زینب در عده دوران طلاق ( سه ماهه مطلقه بودن ) هم نمینشیند، زیرا رسول الله از همه چیز آگاه بوده که زینب را بدون صبر بعد از طلاق در بستر خویش ملاقات کند:
و محمد این آیات الله را ادامه داد تا به نقطهی اصلی که مد نظرش بود رسید؛ او از قول الله در ابتدای این آیات بیان کرده است که عقد محمد و زینب را در آسمانها از سوی الله منعقد شده، جالب تر اینکه ظاهرا زینب در عده دوران طلاق ( سه ماهه مطلقه بودن ) هم نمینشیند، زیرا رسول الله از همه چیز آگاه بوده که زینب را بدون صبر بعد از طلاق در بستر خویش ملاقات کند:
{ اى پيامبر ، ياد
کن زمانى را که به پسرخوانده ات زيد که الله بر او نعمت ارزانى داشته و هدايتش کرده
بود و تو نيز به او نعمت بخشيده و از بردگى رهايش ساخته بودى مى گفتى : همسرت را
نزد خود نگاه دار و از الله بترس و او را طلاق مده; و در نفس خود حقيقتى را پنهان
مى داشتى که الله آشکار شدنش را اراده کرده بود; او زينب همسر زيد را در شمار
همسران تو مقرّر داشته بود و تو از مردم بيم داشتى که مبادا موافقت با طلاق زينب و
سپس به همسرى گرفتن او در ايمان مردم اثرى نامطلوب داشته باشد; در حالى که الله
سزاوارتر بود که از او پروا کنى ( و درصدد انجام فرمان او باشى ). پس هنگامى که
زيد از همسرش خواسته خود را تأمين نمود ، او را به همسرى تو درآورديم . آرى چنين
کرديم تا بر مؤمنان ازدواج با همسرانِ پسرخواندگانشان دشوار نباشد ( حتى ) پس از آن که پسرخواندگان خواسته خود را از
همسرانشان تأمين نموده باشند ، و کار خداوند انجام شدنى است }. (احزاب/37)
در
این آیه مشخص است که محمد چیزی را در دل خویش پنهان کرده بود، این همان آرزوی
ازدواج و همخوابگی با زینب بوده است و محمد این آرزو را از قول الله بیان مینماید،
زیرا همگان از این آرزوی قلبی او آگاهی داشتند.
همان طور که در آیات بعدی پیداست فقط آیه 37 برای ساکت کردن مردم کافی نبوده است و الله کارگزار امور کمر به پایین محمد؛ از تمامی کارهای دنیا دست کشیده و بار دیگر به یاری محمد، همدست عزیز خود شتافته:
همان طور که در آیات بعدی پیداست فقط آیه 37 برای ساکت کردن مردم کافی نبوده است و الله کارگزار امور کمر به پایین محمد؛ از تمامی کارهای دنیا دست کشیده و بار دیگر به یاری محمد، همدست عزیز خود شتافته:
{ بر پيامبر در آنچه الله براى او مباح شمرده است هيچ گونه تنگنايى نيست . الله اين سُنّت را درباره پيامبران پيشين نيز مقرر کرده بود که در کارهاى مباح در تنگنا قرار نگيرند ، و کار الله داراى اندازه و حساب است و براى هر کسى آنچه را که مناسب اوست مقرر مى کند }. (احزاب/38)
لذا محمد اقدام به مقدمه چینی جهت لغو سنت فرزند خواندگی نمود و بیان کرد که پیامبران تنها و تنها از الله میترسند و برای آنان حسابرسی الله از اعمالشان کافی است:
{ همانان
که پيام هاى الله را ابلاغ مى کردند و از الله مى ترسيدند و از هيچ کس جز الله بيم
نداشتند ، و حسابرس بودن الله بس است; پس بايسته است که تنها از او پروا شود } (احزاب/39)
{ محمّد پدر هيچ يک از مردان شما ـ نه زيد و نه ديگران ـ نيست تا همسران طلاق داده شده آنان بر او حرام باشند ، ولى رسول الله و خاتم پيامبران است . و الله به هر چيزى داناست } (احزاب/40)
پس از این حکم بود که همهی مسلمانان فرزندخواندگان خود را از خویش دور کردند؛
{ محمّد پدر هيچ يک از مردان شما ـ نه زيد و نه ديگران ـ نيست تا همسران طلاق داده شده آنان بر او حرام باشند ، ولى رسول الله و خاتم پيامبران است . و الله به هر چيزى داناست } (احزاب/40)
پس از این حکم بود که همهی مسلمانان فرزندخواندگان خود را از خویش دور کردند؛
آیا
این است اخلاق انسانی که اسلام ناب محمّدی از آن دم میزند؟
کمی تامل کنیم و قدری تفکر
خاااااک برسرت...
پاسخحذفکمی تامل کن وقدری تفکر