انگیزه
اصلی اعراب مسلمان در حمله به ایران واقعا چه بوده است ؟؟؟؟؟
نتایج آیات جهاد و قتال قرآن در ایران ( بخش دوم )
۱۰- در حمله ی اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی
جنگیدند؛ به طوری که سردار عرب (سعید
بن عاص) از
وحشت نماز خوف خواند. پس از مدتها پایداری و مقاومت، سرانجام مردم گرگان امان
خواستند و سعید ابن عاص به آنان « امان » داد و سوگند خورد « یک تن از مردم شهر را
نخواهد کشت »،
مردم
گرگان تسلیم شدند؛ اما سعید ابن عاص همه ی مردم را بقتل رسانید؛ بجز یک تن و در
توجیه پیمان شکنی خود گفت: « من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم!.
تعداد سپاهیان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود.”
(کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ – کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸)
(کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ – کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸)
۱۱- پس از فتح “استخر” (سالهای ۲۸ – ۳۰ هجری) مردم آنجا سر به
شورش برداشتند و حاکم عرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند برای بار
دوم ”استخر” را محاصره کنند.
مقاومت
و پایداری ایرانیان آنچنان بود که فاتح “استخر” (عبدالله بن عامر) را سخت نگران و
خشمگین کرد به طوری که سوگند خورد که چندان بکشد از مردم ” استخر” که خون
براند. پس خون همگان مباح گردانید و چندان کشتند خون نمی رفت تا آب گرم به
خون ریختند پس برفت و عده کشته شدگان که نام بردار بودند “چهل هزار کشته ” بودند،
بیرون از مجهولان.”
(کتاب
فارسنامه ابن بلخی صفحه ۱۳۵ – کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه ۱۶۳)
۱۲- رامهرمز؛ نیز پس از جنگی سخت به تصرف سپاهیان اسلام در آمد
و فاتحان عرب، بسیاری از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراوانی را برده ساختند و
مال و متاع هنگفتی بچنگ آوردند.”
(کتاب
الفتوح؛ صفحه ۲۱۵)
۱۳- مردم کرمان؛ نیز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام
در زمان عثمان، حاکم کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام بچه و کنیز
بعنوان خراج سالانه، با اعراب مهاجم صلح کردند.”
(کتاب
تاریخ یعقوبی صفحه ۶۲ – کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶، ۲۱۱۸ – کتاب تاریخ
کامل؛ جلد سوم صفحه ۱۷۸,۱۷۹)
جنایات
اعراب تنها
به این شهرها ختم نشده است و اینها تنها گوشهای از تاراج میهنمان به دست تازیان
بود و آشکارا مقاومت ایرانیان در برابر آنان را ثابت میکند.
در
کتاب عقدالفرید چاپ قاهره-جلد ۲ صفحه ۵ ؛ سخنی از خسرو پرویز نقل شده که می گوید:
“اعراب را نه در کار دین هیچ خصلت نیکو یافتم و نه در کار دنیا. آنها را نه صاحب
عزم و تدبیر دیدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه گواه فرومایگی و پستی همت آنها همین
بس که با جانوران گزنده و مرغان آواره در جای و مقام برابرند و فرزندان خود را از
راه بینوایی و نیازمندی می کشند و یکدیگر را بر اثر گرسنگی و درماندگی می خورند،
از خوردنی ها و پوشیدنی ها و لذت ها و کامروانی های این جهان یکسره بی بهره اند.”
ادامه
دارد ....
کمی
تامل کنیم و قدری تفکر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر