سه‌شنبه، شهریور ۱۹

ابن راوندی، انسان مسلمانی که مرجع تقلید مسلمانان هم بود امّا مرتد شد! چرا؟


ابن راوندی، اهل مرورود، از نواحی خراسان بود وی از متفکران بزرگ زمان خود محسوب می شد که در عصر منصور بن حلاج می زیسته است (بین قرن اول و دوم هجری، 1200 سال قبل).
وی یکی از بزرگترین علمای زمانش بود که کتاب ها و رسالات فراوانی در تائید و تبلیغ اسلام تالیف کرده بود. او مرجع بسیاری از مسلمانان خصوصا شیعیان به شمار میرفت. اما پس از مطالعات و تحقیقات بسیار، سرانجام از دین اسلام برگشت و مرتد گردید و علیه اسلام و باورهای مذهبی رسالات بسیار نوشت.

معروف است وقتی راوندی کتاب » الفرند « خود را برای تحریر و تکثیر به عباس صروم که کاتب بود، داد. عباس صروم پس از مطالعه قسمتی از آن کتاب به راوندی گفت: من حیرت می کنم که تو چگونه هنوز زنده هستی؟ راوندی پرسید: برای چه حیرت می کنی که من تا امروز زنده ام؟ عباس صروم پاسخ داد: برای اینکه آنچه تو در این کتاب نوشته ای کفر است و هر مسلمان که این را بنویسد و جاری کند کافر می شود! راوندی گفت: این ها کفر نیستند بلکه حقایق علمی هستند.


راوندی در کتاب الفرند، قرآن را مردود دانسته و به تمام پیغمبران بخصوص پیغمبر اسلام تاخته است. او همچنین در کتاب الذامغ می گوید:

الله همچون دشمن خشمگینی است که داروئي جز کشتن او نیست.

راوندی نه تنها در علوم عقلی سر آمد دوران خویش بود، بلکه در تمام علوم طبیعی نیز استاد زمان خود بود. برای نمونه او اولین کسی است که گفت: بدن ما در تمام دوره عمر از دشمنانی احاطه شده است که قصد دارند ما را معدوم سازند، اما در داخل بدن ما عناصری بوجود می آید که آن دشمنان را دفع می کنند و نمی گذارند که آنها بر ما چیره شوند. راوندی نخستین کسی است که در هزار و دویست سال پیش به شکل ساده به وجود گلبول های سفید خون در دفاع از بدن اشاره کرد که امروزه مورد قبول تمام پزشکان و دانشمندان دنیاست.

ابن راوندی در مورد مرگ ، نطریه اپیکور را عنوان می کند و معتقد است که : تا من هستم، مرگ نیست و هنگامی که مرگ آمد، من نیستم. قانون مرگ و زندگی برای راوندی یک سلاح تئوریکی در مبارزه علیه مذهب و الهیات است. این قانون روی افسانه های جاویدان بودن روح خط بطلان می کشد.

راوندی پس از ارتداد و الحاد همواره مورد تعقیب و آزار شریعتمداران و پاسداران تاریک اندیش اسلام بود که در پی کشتن او بودند. مورخین می نویسند: راوندی دارای 114 جلد کتاب و رساله بود که همه این آثار جمع آوری و سوزانده شدند و متاسفانه امروزه هیچ اثری از آنها نیست.
تاریخ فوت راوندی را عده ای سال 298 و عده ای 301 شمسی نوشته اند.

برگرفته از کتاب حلاج نوشته علی میر فطروس، چاپ 15، ص 35 – 36 ، 123 - 125
برای دسترسی به منابع بیشتر متن بالا به منابع بسیاری که در همین کتاب حلاج از آنها نام برده شده است مراجعه نمائید
.





کمی تامل کنیم و قدری تفکر

هیچ نظری موجود نیست: