جمعه، شهریور ۸

از اشاره‌های قرآن به مراحل تکامل جنین 2


 در مورد معجزه علمی قرآن ( یک ادعای نا متعارف مضحک و محکوم شده از طرف علمای اسلام در مورد نسبت دادن به معجزه بودن قرآن از این طریق ) درباره جنین (بخش دوم)

اشارات علمی الهی یا کپی‌برداری از روی آراء جالینوس؟

کلا آنچه، برای یافتن تفسیر درست این قبیل آیات، پیش از هر چیز، باید در جستجوی آن باشیم آن است که چنین بیاناتی راجع به سیر تکامل جنین در قرآن از کجا سرچشمه گرفته‌اند؛ آیا صرفا ادعاهای تازه‌ای بوده‌اند، یا اینکه ریشه در عقاید رایج در آن دوران داشته‌اند؟! اگر بر اساس شواهد و اسناد موجود، ثابت شود که آنچه در این قبیل آیات می‌خوانیم با باورهای رایج و مشهور آن دوران مطابقند، یا دارای شباهت های اساسی و جامعی‌ هستند، آنچه محتمل می‌گردد آن است که این آیات اساسا تنها بازگوکننده‌ی بخشی از باورها یا نظریات رایج در زمان خود هستند.

در این صورت، چه‌ بسا هیچ‌ جایی برای ابداع و اختراع مفاهیم تازه برای واژگان باقی نخواهد ماند. به دیگر سخن، چنین تلاش هایی برای استخراج کردن تعابیر خاص و ابداعی از چنین آیاتی در قرآن، اساسا تلاش هایی بیهوده خواهند بود، و عقلا و منطقا، قابل ‌پذیرش نمی‌باشند. (‌ اگر برفرض به‌خواهیم این تعبیر حنابِ بوکای را جدی بگیریم، و این تعبیر ایشان را که منظور از «عَلَقَة» "چیزی است که به دیواره‌ی رحم می‌چسبد (یا آویزان است)" (؟!) بپذیریم، باز هم مطلب نوینی در آن نمی‌یابیم. ارسطو، در چهار قرن قبل از میلاد مسیح، بسیار درست‌تر از قرآن، نقش و عملکردِ بند نافی جنین (umbilical cord) که با آن جنین به رحم متصل می‌گردد، را شرح داده است. این اشارات ارسطو با دانش نوین جنین‌شناسی بسیار سازگار است (

آنچه با رجوع به اسناد و شواهد موجود بدست می‌آید آن است که "تبدیل شدن به خون"، به ‌عنوان یکی از مراحل تکامل جنین در رحم، به اشکال گوناگون، یکی از باورهای بسیار رایج و مشهور مردمان قدیم بوده است. نوشته‌ها و نظریات بسیاری از دانشمندان باستان را می‌توان نام برد که تمامی آنها به‌ شکلی بر این باور بوده‌اند. در میان این افراد، می‌توان از پزشکی به نام جالینوس (Galen) نام برد. 

جالینوس (۱۲۹-۲۱۶ م) از پزشکان برجسته‌ی یونان باستان می‌باشد که نظریات او برای بیش از هزار سال، بر علوم پزشکی مغرب‌ زمین تاثیرات بسیار ژرف و اساسی‌ای داشته است. بخشی از نظریاتِ جالینوس درباره‌ی مراحل تکامل جنین در رحم به قرار زیر است:

... بگذارید تا مراحل آفرینش ِ جنین را به چهار دوره تقسیم کنیم. در دوره‌ی نخستین، ... شکل نطفه غالب است. ... اما وقتی با خون پُر شد، و قلب، مغز و کبد هنوز شکل نگرفته‌اند، ... این دوره‌ی دوم است. ... دوره‌ی سوم چنین خواهد بود؛ شکل‌ ِ کلی [و تکامل‌نیافته‌ی] سه عضو حیاتی [قلب، مغز و کبد] را می‌توان به‌وضوح تشخیص داد ... بعد از مدتی، آنها شاخه‌های استخوانی کوچکی را تشکیل خواهند داد ... که شبیه شاخه‌های درختند ... دوره‌ی چهارم و نهائی مرحله‌ایست که تمام اعضاء شکل‌یافته و تکامل‌یافته گشته‌اند. در این مرحله دیگر این موجود را تنها جنین (embryo)  نمی‌خوانند، بلکه کودک (child) نیز... زمان آن برای طبیعت فرا رسیده است تا اعضاء را به‌ دقت شکل دهد و تکامل همه‌ی آنها را به مرحله‌ی نهائی برساند. پس، او باعث گردید که دورتادور و بر روی تمام استخوانها، گوشت بروید. در عین حال، در انتهای استخوانها پیوندهایی ساخت تا آنها را به یکدیگر متصل سازند ...

به‌طور خلاصه، می‌توان گفت که جالینوس تکامل جنین در رحم را چنین شرح داده است:
۱- شکل نطفه؛
۲- شکل خونین؛
۳- اعضاء به‌ طور تکامل‌ نیافته و کلی دیده می‌شوند؛
۴- استخوانها مانند شاخه‌های درخت شروع به رشد می‌کنند؛
۵- دورتادور و بر روی استخوانها گوشت می‌روید؛
۶- سرانجام، موجودِ جنین به یک کودک یا انسان کامل و تکامل‌ یافته تبدیل می‌شود.

حال، برگرفته‌ بالا را با آیه‌ ۱۴ سوره‌ المومنون قیاس کنیم:
سپس نطفه را بصورت علقه [= خون بسته‏]، و علقه را بصورت مضغه [= چیزى شبیه گوشت جویده‌شده‏]، و مضغه را بصورت استخوانهایى درآوردیم‏؛ و بر استخوانها گوشت پوشاندیم‏؛ سپس آن را آفرینش تازه‏اى دادیم‏؛ پس بزرگ است خدایى که بهترین آفرینندگان است‏!

می‌بینیم که این آیه دقیقا خلاصه و بازگوکننده‌ی برگرفته‌ی بالا از آثار جالینوس می‌باشد. بر این اساس، روشن است که این قبیل آیات که مدافعان اسلام از آنان با عنوان "معجزه" یاد می‌کنند، نه ‌تنها از نظر علمی سراسر اشتباه و مردودند، بلکه تنها بازگویی‌هایی ظاهرا کورکورانه از باورها و عقاید مردمان هم ‌عصر قرآن می‌باشند.

Basim Musallam، مدیر بخش مطالعاتِ خاورمیانه در دانشگاه  Cambridge، درباره تاثیر عقاید جالینوس در قرآن چنین می‌نویسد:

مراحلِ تکامل جنین که در قرآن و حدیث برای مومنان می‌یابیم با گزارشاتِ پزشکی جالینوس در این باره کاملا تطبیق می‌کنند. ... شکی نیست که دانشمندان مسلمان قرون میانه از این تطابق کاملا آگاه بوده‌اند. به ‌هیچ وجه بعید نیست که محمد ابن عبدالله، کسی که در جوانی به سفرهای تجاری می‌رفته و منطقا بارها به مراکز تجاری‌ای چون شام سفر کرده است، از این عقاید، دست‌ کم به واسطه‌ی شنیدن، آگاهی‌هایی داشته باشد.

علاوه بر این، آنچه نیز در این باره جالب‌ توجه می‌باشد آن است که هر ۲۶ کتاب جالینوس، به‌ زودی قرن ششم میلادی، توسط راهبی به نامِ سرجیوس (و جمعی دیگر از عالمان مسیحی)، به زبان آشوری ترجمه شده بودند. آثار و نوشته‌های جالینوس توسط مسیحیانی که از روم گریخته و به ایران پناه برده بودند، در سرزمین پارس، نشر و گسترش پیدا کرده بودند.

این مطلب از آنجا دارای اهمیت است که، طبق تواریخ و روایات اسلامی، یکی از اصحاب محمد شخصی به نام الحارث ابن کلده ثقفی بوده است. الحارث یک پزشک بسیار ماهر و دانشمند بود که در دانشگاه گندیشاپور تحصیل کرده بود. روایاتی در دست است که او پزشک محبوب محمد بوده و محمد برای امور طبی نزد او می‌رفته است و از وی مشورت می‌گرفته است. در نتیجه، این نیز محتمل است که منبع اصلی این آیات قرآنی در واقع شنیده‌هایی از دانش پزشکی الحارث باشند.

ادامه دارد ....




کمی تامل کنیم و قدری تفکر

هیچ نظری موجود نیست: