پنجشنبه، مرداد ۱۷

آزاد شو ای مرد و زن از شر خرافات


الله خدای عربان است نه ایران
ما پارسیان را چه به أعراب و خدایش
أندر دل من نیست یکی حسرت جنت
نه بیم مرا هست از آن دوزخ و آتش

پیغمبر من بود اهورا نه محمد
این دشمن انسانیت و مایهء أفسد
حیوان صفت و غاصب و زن باره و شیاد
بی مایه و بیچاره و مختومهء أرشد

أندر سفر عشق که صد راه نرفتست
اول قدم اما سفر از خود به درون است
تا خویش به خوبی نشناسی نتوان دید
آن راهنمای ره قصدی که برون است

با مذهب و این یاوه سرایان تعصب
جز راه به بیراهه به جایی نتوان برد
تا چشمهء آب است پر از گند و کثافت
جز در طلب مرگ چه آبی بتوان خورد

آزاد شو ای مرد و زن از شر خرافات
بیرون شو از این چاه سراسر همه تاریک
با نور درآمیز و نظر کن سوی آفاق
در پیش شو تا دور ببینی تو چه نزدیک



اندکی تامل کنیم و قدری تفکر

۱ نظر:

ناشناس گفت...

آزاد شو ای مرد و زن از شر خرافات
بیرون شو از این چاه سراسر همه تاریک
با نور درآمیز و نظر کن سوی آفاق
در پیش شو تا دور ببینی تو چه نزدیک

واقعا عالی و گویا
ممنون از وبلاگ خوبتون